جدول جو
جدول جو

معنی کش کا - جستجوی لغت در جدول جو

کش کا
از انواع بازی که با کش یا طناب انعطاف پذیر انجام گیرداین
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چکش کاری
تصویر چکش کاری
عمل چکش زدن به فلزات، کوبیدن و صاف کردن فلزات با چکش
فرهنگ فارسی عمید
(کِ کِ)
آوازی است که بدان سگ را بر نخجیر یا سگی دیگر و امثال آن برآغالند. کیش کیش. (یادداشت مؤلف). رجوع به کش کش شود، کلمه ای که بدان مرغ خانگی یا مرغان دیگر را رانند
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ)
کلمه ای که بدان سگ را بر مهاجمی (آدمی یا حیوان دیگر) برانگیزند و تحریک کنند و برآغالند و آن ممکن است مخفف کوش کوش امر از کوشیدن باشد یا امر از کشتن
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ یِ)
دهی است از بلوک خورکام دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت. واقع در 45هزارگزی خاور رودبار و سی و سه هزارگزی رستم آباد آب آن از چشمه و راه مالرو است بین این ده و صیقلده قلعه خرابه ای واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان قائم شهر. واقع در 6 هزارگزی جنوب باختری قائم شهر با 160تن سکنه. آب آن از چشمه سار محلی و نهر هتکه از تالارو راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(چَکْ کُ)
چکش زدن فلزات را. کوبیدن و صاف کردن زر یا مس یا آهن و جز اینها. چکش زنی فلزات: نقرۀ صاف را تاب داده چندان چکش کاری کنند که بوی سرب نماند. (آیین اکبری از آنندراج ذیل لغت چکش). و رجوع به چکش و چکش زدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چکش کاری
تصویر چکش کاری
کوبیدن و صاف کردن فلزات با چکش
فرهنگ لغت هوشیار
پیچاندن پا به سمت بغل که فنی در کشتی محلی است
فرهنگ گویش مازندرانی
سینه سرخ، نام پرنده ای است
فرهنگ گویش مازندرانی
کشاله ی ران
فرهنگ گویش مازندرانی
جای بند شلوار
فرهنگ گویش مازندرانی
لنگه کفش
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی با گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
دامنه ی تاب خوردن را وسیع کردن
فرهنگ گویش مازندرانی